فقط نتایج و معیارهای مالی را اندازهگیری نکنید، ورودیها را هم در نظر بگیرید.
مقاله مرتبط:
فهرست مطالب:
- ۱) اطمینان حاصل کنید که مدیریت، تفاوت بین معیارهای عملیاتی و معیارهای مالی را درک میکند.
- ۲) در ارتباط با تعدادی از مهمترین معیارهای عملیاتی با کل سازمان به روشنی ارتباط برقرار کنید.
- ۳) مرتبا معیارهای عملیاتی را مرور کنید.
فقط نتایج و معیارهای مالی را اندازهگیری نکنید، ورودیها را هم در نظر بگیرید.
معیارهای مالی مفید و لازم هستند، اما آنها فقط بخشی از داستان را به شما میگویند.
معمولا افراد به معیارهای مالی بیشتر توجه میکنند، زیرا نتایج را به طور واضح اندازهگیری میکنند، اما به عنوان یک مدیر:
- وظیفه شماست که بر ورودیهایی که منجر به آن نتایج میشوند، تأثیر بگذارید.
- مواردی را که منجر به درآمد میشوند، مانند:
حفظ مشتری، کیفیت محصول و نرخ بازگشت مشتری را اندازهگیری کنید، تا اطمینان حاصل کنید که نتایج مالی مناسب را به روشی مناسب دریافت میکنید.
- افراد خود را بر روی ورودیهایی که بیشترین پیوستگی را با اهداف مالی شما دارند، متمرکز نگه دارید. اگر این فاکتورهای درگیر را ردیابی کنید، زمانی که شرایط خوب پیش نمیرود، قبل از آن که تاثیر خودش را بر نتایج نشان دهد، متوجه آن خواهید شد.
این نکته مدیریتی از «باور غلط در ارتباط با معیارهای مالی» توسط anthony tjan اقتباس شده است.
اغلب زمان زیادی را وقف تمرکز بر هدف عملکردی مالی میکنیم، به جای اینکه به ورودیهایی که منجر به این اعداد میشوند، تمرکز کنیم.
زیرا:
هیئت مدیره، سرمایهگذاران و مدیریت به یک روش عینی برای اندازهگیری عملکرد نیاز دارند.
بنابراین:
مستقیم سراغ نتیجه میرویم بدون اینکه روی آن چه منجر به این نتایج شده است، تمرکز کنیم.
عملکرد مالی، نتیجه یا محصول فرعی چیز دیگری است:
اعداد یا همان معیارهای مالی در نهایت همان کارت امتیازی هستند که به آن اهمیت میدهیم. با این حال به ما در درک چگونگی گرفتن امتیاز کمک نمیکنند.
ما بیش از حد درباره «چه» صحبت میکنیم. بدون اینکه «چرا» را بدانیم.
اگر روی ورودیها تمرکز کنید، باید کمتر نگران نتایج مالی باشید.
نمونههایی از ورودیها شامل:
راحتی مشتری، کیفیت محصول، نگهداری مشتری یا نرخ بازگشت مشتری است.
به عنوان مثال:
در رستورانها، هرچه تجربه بهتر و مناسبتری برای مشتری رقم بزنیم:
- مشتری شادتر خواهد بود
- و احتمال بارگشت مشتری نیز بیشتر خواهد شد،
- یعنی نه فقط درآمد بالاتر بلکه درآمدهایی با کیفیت بالاتر.
چگونه مناسب بودن سرویس به یک معیار عملیاتی قابل اندازهگیری تبدیل میشود؟
به عنوان تعریفی از مناسب بودن سرویس، معیارهایی مانند:
عدم پذیرش مشتری یا زمان انتظار برای سرویس را اندازهگیری میکنیم. یعنی، وقتی یک مشتری وارد میشود یا برای رزرو تماس میگیرد، چند بار به این دلیل که جا یا نیروی کار کافی نداریم، آنها را نمیپذیریم؟
ما میخواهیم که این عدد عدم پذیرش مشتری تا حد ممکن کم باشد تا مناسب بودن سرویس را تقویت کنیم. اگر یک مسئله تکراری را تشخیص دهیم باید ببینیم که چگونه میتوانیم آن را حل کنیم، شاید از طریق سیستمهای رزرو پیشرفته یا افزایش پرسنل.
معیارهای دیگری که ممکن است اندازهگیری کنیم شامل:
پاکیزگی هفتگی، وفاداری مشتری و بررسی دورهای رضایت مشتری است.
نکته این است که ارتباط بین فاکتورهای عملیاتی و نتایج مالی را کشف کنیم.
کسبوکارها باید روی ۳-۵ معیار تمرکز کنند که مهمترین عوامل ایجاد ارزش هستند. وقتی فقط از تیم بخواهید نتایج را تعقیب کنند، نمیتوانید مطمئن باشید چه چیزی منجر به این نتیجه شده، حتی اگر موفق شوید. بین داشتن یک سال خوب مالی و مدل کسب و کار پایدار که منجر به سالها نتیجه خوب شود، تفاوت وجود دارد.
بنابراین:
۱) اطمینان حاصل کنید که مدیریت، تفاوت بین معیارهای عملیاتی و معیارهای مالی را درک میکند.
ورودیهای عملیاتی در مقابل نسبتهای مالی.
مورد دوم برای تمرکز تحلیلگران و اولی برای مدیران است و در واقع همان چیزی است که منجر به دومی میشود.
۲) در ارتباط با تعدادی از مهمترین معیارهای عملیاتی با کل سازمان به روشنی ارتباط برقرار کنید.
ممکن است کمی زمان ببرد تا از میان بسیاری از ورودیها و معیارهای عملیاتی انتخاب کنید، اما فقط ۳-۵ مورد را انتخاب کنید که بیشترین پیوستگی را با اهداف مالی مورد نظر دارند.
۳) مرتبا معیارهای عملیاتی را مرور کنید.
یک قیاس عالی این است که معیارهای عملیاتی میزان فشار خون و کلسترول یک شرکت را نشان میدهند. روی معیارها متمرکز شوید، آنها را به طور مرتب اندازهگیری کنید، و اگر از حالت نرمال خارج شدند، قبل از این که شرکت شما دچار حمله قلبی شود، کاری انجام دهید.
مقاله مرتبط: بهترین راهکارها برای یک مدیریت موفق