پرش به محتوا

اهداف CLEAR چیست و چگونه به دست می‌آید؟ | همراه با مثال

معرفی اهداف CLEAR

در بسیاری از سازمان‌ها، تعیین اهداف امری رایج است؛ اما تنها تعداد معدودی از آن‌ها برای دستیابی به این اهداف، برنامه‌ای ساختارمند و قابل اجرا طراحی می‌کنند. هدف‌گذاری مؤثر، فراتر از نوشتن چند عدد و عبارت بلندپروازانه است. این فرآیند باید از سطح کلان آغاز شود؛ جایی که سازمان چشم‌انداز کلی خود را در قالب اهداف کلیدی مانند رشد درآمد، یا توسعه بازار تعریف می‌کند. سپس این اهداف باید به نتایج قابل اندازه‌گیری در سطح واحدها و تیم‌ها ترجمه شوند. در نهایت، لازم است برای همه‌ی افراد تیم اهداف مشخصی تعریف شود تا فعالیت‌های روزانه آنها در راستای موفقیت تیم و سازمان قرار گیرد.

اگرچه این روند در تئوری ساده به نظر می‌رسد، اما در عمل، بسیاری از مدیران با چالش‌هایی در تدوین اهداف مؤثر برای کارکنان مواجه‌اند. خوشبختانه، مدل‌ها و استراتژی‌هایی وجود دارند که به سازمان‌ها کمک می‌کنند تا هدف‌گذاری را به شیوه‌ای ساختارمند و انسانی انجام دهند. یکی از این مدل‌ها، چهارچوب نوین CLEAR است که در سال‌های اخیر به‌عنوان جایگزینی برای مدل سنتی SMART مطرح شده و توجه بسیاری از کسب‌وکارها را جلب کرده است.

معرفی اهداف CLEAR
معرفی اهداف CLEAR

چه کسی اهداف CLEAR را بنیان‌گذاری کرد و چرا؟

مدل هدف‌گذاری CLEAR توسط آدام کریک (Adam Kreek)، مشاور مدیریت و قهرمان سابق المپیک، توسعه داده شد. او بیش از یک دهه تجربه‌ی آموزش و مربی‌گری با استفاده از چهارچوب سنتی SMART را در کارنامه دارد. با این حال، زمانی که در حال برنامه‌ریزی برای یک سفر چالش‌برانگیز با قایق از سواحل آفریقا به آمریکای شمالی بود، به محدودیت‌های مدل SMART پی برد؛ محدودیت‌هایی که در شرایط واقعی و پیچیده، نمی‌توان به‌راحتی از آن‌ها چشم‌پوشی کرد.

(SMART: Specific – خاص, Measurable – قابل اندازه‌گیری, Achievable – قابل دستیابی, Relevant – مرتبط, Time-bound – محدود به زمان)

درباره اهداف SMART بیشتر بخوانید.

کریک دریافت که موفقیت در مأموریت‌های مهم، تنها با تعیین اهداف «خاص، قابل اندازه‌گیری و قابل دستیابی» محقق نمی‌شود. او به چهارچوبی نیاز داشت که انگیزه، ارتباط انسانی، شفافیت و انعطاف‌پذیری را نیز در نظر بگیرد. از دل همین نیاز، اهداف CLEAR متولد شد؛ مدلی که با محیط‌های پویا، تیم‌های در حال رشد و اهداف معنادار سازمانی، همخوانی بیشتری دارد.

امروزه، CLEAR به‌عنوان جایگزینی الهام‌بخش برای SMART، در بسیاری از سازمان‌ها و تیم‌های حرفه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد.

درک ساختار مدل هدف‌گذاری CLEAR

مدل هدف‌گذاری CLEAR یک چهارچوب نوین و انسانی برای تعیین اهداف است که همکاری تیمی، انعطاف‌پذیری و هوش هیجانی (EQ) را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد. این مدل به‌ویژه در سازمان‌ها یا تیم‌های بزرگ که نیاز به هماهنگی و انگیزه در سطح گسترده دارند، عملکرد درخشانی از خود نشان می‌دهد.

عبارت CLEAR مخفف پنج ویژگی کلیدی است:

  • Collaborative – همکاری
  • Limited – محدود
  • Emotional – احساسی
  • Appreciable – قابل‌تقدیر
  • Refinable – قابل‌اصلاح

برخلاف مدل‌های سنتی که صرفاً بر تحلیل منطقی و اهداف عددی تمرکز دارند، CLEAR تأکید می‌کند که موفقیت پایدار، نیازمند توجه به احساسات، تعاملات انسانی و شفافیت در عمل است. این رویکرد نشان می‌دهد که داشتن نیت روشن و مشارکت فعال اعضا، مسیر دستیابی به اهداف را هموارتر می‌کند.

آدام کریک، بنیان‌گذار این مدل، در طراحی آن از یافته‌های چندین پژوهشگر برجسته الهام گرفته است:

  • دکتر دین کیث سیمونتون، که در تحقیقاتش نشان داد افراد با هوش هیجانی بالا، حتی با IQ متوسط، در بلندمدت عملکردی بهتر از افراد صرفاً با بهره هوشی بالا دارند.
  • دنیل گلمن، نویسنده کتاب پیشگامانه هوش هیجانی، که ثابت کرد توانایی‌های هیجانی، در تصمیم‌گیری‌های درست و مؤثر، نقشی بسیار کلیدی ایفا می‌کنند.
  • تراویس بردبری، بنیان‌گذار TalentSmart، که در پژوهش‌هایش نشان داد EQ (هوش هیجانی) یکی از عوامل مهمی است که افراد موفق را از دیگران متمایز می‌کند.

بر این اساس، مدل CLEAR نه‌تنها به تعیین هدف می‌پردازد، بلکه فرهنگ سازمانی مثبت، ارتباط مؤثر و انگیزش انسانی را نیز تقویت می‌کند.

در ادامه، هر یک از اجزای مدل CLEAR را به تفصیل بررسی خواهیم کرد.

اجزای اهداف CLEAR

همکاری – Collaborative

در مدل CLEAR، همکاری هسته اصلی موفقیت تیمی و سازمانی محسوب می‌شود. زمانی‌ که افراد حس تعلق به یک هدف مشترک داشته باشند، انگیزه بیشتری برای پایبندی به تعهدات و ادامه مسیر در مواجهه با چالش‌ها خواهند داشت. این حس اتحاد، به اعضای تیم کمک می‌کند تا درک کنند که تلاش‌های فردی آن‌ها بخشی از یک تلاش بزرگ‌تر است که به موفقیت جمعی منجر می‌شود.

همکاری همچنین باعث می‌شود افراد بدانند که دیگران روی مشارکت آن‌ها حساب می‌کنند. همین انتظار متقابل، انگیزه و احساس مسئولیت را افزایش می‌دهد و ترک مسیر یا اهمال در انجام وظایف را دشوارتر می‌سازد.

نقش هوش هیجانی (EQ) در این مرحله بیش از هر جای دیگر در اهداف CLEAR نمایان می‌شود. وقتی اعضای تیم بتوانند با همدلی، درک متقابل و تعامل مؤثر عمل کنند، نه‌تنها بهره‌وری بالا می‌رود، بلکه فضای کاری سالم‌تری نیز ایجاد می‌شود.

در چنین محیطی، هر فرد با استفاده از مهارت‌ها، دانش و تخصص منحصربه‌فرد خود به تیم کمک می‌کند. دستاوردهای فردی نه‌تنها ارزشمندند، بلکه وقتی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، به موفقیت‌های بزرگ‌تری منتهی می‌شوند.

محدود Limited

در چهارچوب CLEAR، محدود بودن هدف به معنای مشخص‌ بودن ابعاد آن از نظر زمان، منابع و دامنه اجراست. وقتی یک هدف به‌طور شفاف تعریف شده باشد، یعنی بدانیم دقیقاً چه کاری باید انجام شود و چه چیزی در حیطه هدف نیست، اندازه‌گیری میزان پیشرفت و موفقیت آن بسیار آسان‌تر می‌شود.

این اصل از مدل SMART نیز برگرفته شده، جایی که ویژگی‌هایی مانند خاص بودن (Specific) و قابل اندازه‌گیری بودن (Measurable) به‌عنوان عناصر حیاتی شناخته می‌شوند. کریک نیز تأکید می‌کند که هدف باید به‌گونه‌ای طراحی شود که تمامی جنبه‌های عملیاتی آن مشخص باشد؛ از نحوه تخصیص منابع گرفته تا مدت زمان اجرای آن و نقش دقیق هر یک از اعضای تیم.

مانند مؤلفه‌های «دست‌یافتنی» و «زمان‌مند» در مدل SMART، اهداف CLEAR نیز دارای چهارچوب زمانی مشخص و سطح دشواری منطقی هستند. این اهداف، نقطه شروع و پایان روشنی دارند و در عین حال، واقع‌بینانه و قابل تحقق در محدوده زمانی تعیین‌شده باقی می‌مانند.

محدود بودن هدف باعث می‌شود تیم‌ها دچار پراکندگی نشوند و انرژی و تمرکز خود را به‌صورت هدفمند صرف تحقق نتیجه نهایی کنند. در نهایت، این وضوح و چهارچوب‌بندی دقیق است که مسیر رسیدن به هدف را هموارتر می‌سازد.

احساسی – Emotional

در مدل CLEAR، بعد احساسی هدف به توانایی آن در ایجاد ارتباط عاطفی میان فرد و هدف اشاره دارد. وقتی افراد از نظر احساسی با هدفی که روی آن کار می‌کنند پیوند برقرار می‌کنند، نه‌تنها اشتیاق بیشتری برای مشارکت دارند، بلکه احساس مسئولیت، تعلق و انگیزه درونی آن‌ها نیز به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد.

اهداف احساسی، صرفاً اهداف منطقی و عددی نیستند؛ بلکه حامل معنایی هستند که با ارزش‌ها، علایق و توانمندی‌های کارکنان هم‌راستا است. فردی که از انجام کاری لذت می‌برد و در آن مهارت دارد، به‌طور طبیعی در مسیر تحقق هدف با انگیزه و علاقه بیشتری عمل خواهد کرد.

همچنین، نقش مدیر در این بخش کلیدی است. زمانی که اعضای تیم به موفقیت‌هایی دست می‌یابند، تشویق و قدردانی هدفمند از سوی مدیر می‌تواند حس ارزشمندی، اعتماد‌به‌نفس و رضایت درونی افراد را تقویت کند. این احساس خوب از دستاورد، موتور محرک تلاش‌های آینده خواهد بود.

در نهایت، یک هدف، زمانی واقعاً تأثیرگذار خواهد بود که نه‌تنها ذهن افراد را درگیر کند، بلکه دل آن‌ها را نیز به‌دست آورد.

قابل تقدیر – Appreciable

اهداف قابل تقدیر، اهدافی هستند که می‌توان آن‌ها را به بخش‌های کوچک‌تر و قابل مدیریت تقسیم کرد. این ویژگی به تیم‌ها کمک می‌کند تا با تمرکز بر هر مرحله، بدون احساس فشار از بزرگی هدف نهایی، پیشروی کنند.

وقتی هدفی بسیار بزرگ و دور از دسترس به نظر برسد، احتمال فرسودگی، تعلل یا حتی رها کردن آن بالا می‌رود. اما با تقسیم هدف به مراحل مشخص و قابل اندازه‌گیری، اعضای تیم می‌توانند موفقیت‌های کوچک را جشن بگیرند و از همان ابتدا حس پیشرفت را تجربه کنند.

قابل اصلاح – Refinable

هیچ برنامه‌ای از ابتدا کامل نیست و هیچ هدفی هم در یک مسیر ثابت و بدون تغییر پیش نمی‌رود. ویژگی «قابل اصلاح بودن» به این معناست که هدف باید قابلیت انعطاف‌پذیری و بازنگری داشته باشد.

با تغییر شرایط محیطی، اولویت‌های سازمان یا منابع در دسترس، گاهی لازم است اهداف بازبینی و تطبیق داده شوند. در مدل اهداف CLEAR، هدف باید آن‌قدر منعطف باشد که بتوان بر اساس داده‌های جدید، بازخوردها یا تحولات غیرمنتظره، آن را اصلاح کرد، بدون اینکه ساختار کلی کار مختل شود.

این ویژگی به تیم‌ها این امکان را می‌دهد که به جای پافشاری بر اهدافی که دیگر کاربردی نیستند، با چابکی و هوشمندی مسیر خود را اصلاح کنند و همچنان در راستای چشم‌انداز سازمان پیش بروند.

اجزای اهداف CLEAR
اجزای اهداف CLEAR

فواید اهداف CLEAR برای تیم و سازمان

چهارچوب هدف‌گذاری CLEAR رویکردی نوین و انسانی‌تر نسبت به مدل‌های سنتی مانند SMART ارائه می‌دهد. این روش نه‌تنها موجب وضوح و انسجام در فرآیند برنامه‌ریزی می‌شود، بلکه با تأکید بر همکاری، احساسات و انعطاف‌پذیری، بستری مناسب برای پیشرفت پایدار ایجاد می‌کند. مهم‌ترین مزایای اهداف CLEAR عبارت‌اند از:

۱. تقویت همکاری و کار تیمی

با تمرکز بر مؤلفه «همکاری»، اعضای تیم تشویق می‌شوند تا با همفکری، تبادل ایده و همدلی، در تحقق اهداف نقش فعالی ایفا کنند. این انسجام، احساس تعلق به جمع و انگیزه را افزایش می‌دهد.

۲. افزایش انگیزه از طریق ارتباط عاطفی

اهداف CLEAR افراد را تنها از نظر منطقی درگیر نمی‌کنند، بلکه از نظر احساسی نیز به آن‌ها انگیزه می‌دهند. زمانی که اعضای تیم احساس کنند که هدف با ارزش‌ها و علایقشان هم‌راستاست، شور و اشتیاق بیشتری برای پیگیری آن نشان می‌دهند.

۳. شفافیت و تمرکز بالا

با تعیین محدوده زمانی، منابع و وظایف مشخص، اهداف CLEAR موجب وضوح مسیر حرکت می‌شوند. این وضوح باعث تمرکز بهتر و کاهش اتلاف منابع می‌گردد.

۴. قابلیت پیگیری و ارزیابی بهتر

اجزای «قابل تقدیر» و «قابل اصلاح» به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا اهداف را به مراحل قابل اندازه‌گیری تقسیم کرده و در هر مرحله عملکرد را بسنجند و در صورت نیاز، مسیر را اصلاح کنند.

۵. انعطاف‌پذیری در شرایط متغیر

برخلاف برخی از مدل‌های خشک هدف‌گذاری، اهداف CLEAR اجازه می‌دهند که در مواجهه با چالش‌ها، بازخوردها یا تغییرات محیطی، بازنگری و بهینه‌سازی صورت گیرد.

مقایسه اهداف SMART و اهداف CLEAR

هر دو مدل SMART و CLEAR به سازمان‌ها و تیم‌ها کمک می‌کنند تا اهداف خود را به‌طور مؤثر تعیین کنند، اما از رویکردهای متفاوتی استفاده می‌کنند که در ادامه بررسی می‌کنیم:

مقایسه اهداف SMART و اهداف CLEAR
مقایسه اهداف SMART و اهداف CLEAR

مثال برای اهداف CLEAR

مثال: افزایش فروش ماهانه تیم فروش یک شرکت فناوری

هدف: افزایش فروش ماهانه محصولات نرم‌افزاری شرکت تا ۲۰٪ طی سه ماه آینده از طریق بهبود همکاری تیمی و بهینه‌سازی فرآیند فروش.

مثال برای اهداف CLEAR
مثال برای اهداف CLEAR

نکاتی برای هدف‌گذاری بهتر

در پایان، فارغ از اینکه از کدام مدل هدف‌گذاری استفاده می‌کنید، رعایت چند اصل کلیدی موفقیت شما را تضمین می‌کند:

  • اهداف را مشخص و قابل اندازه‌گیری تعیین کنید.
    هر فرد باید دقیقاً بداند به دنبال چه هدفی است، چگونه موفقیت اندازه‌گیری می‌شود و تا چه زمانی باید به آن برسد.
  • با برنامه‌ریزی، احتمال موفقیت را افزایش دهید.
    اهداف بزرگ را به اهداف خرد و مرحله‌ای تقسیم کنید و نقشه‌ای برای رسیدن به آنها ترسیم نمایید.
  • اهداف بلندپروازانه اما واقع‌گرایانه تعیین کنید.
    هدف باید چالش‌برانگیز باشد، اما در عین حال با منابع موجود و شرایط واقعی هم‌راستا باشد. در صورت نیاز، آن را اصلاح کنید.
  • کارمندان را برای موفقیت تجهیز کنید.
    اطمینان حاصل کنید که کارکنان منابع، حمایت و انگیزه لازم را برای دستیابی به اهداف دارند و می‌دانند که رسیدن به هدف، چه ارزش و پاداشی برایشان خواهد داشت.
  • دستاوردها را پایه‌ای برای پیشرفت قرار دهید.
    سازمان باید فرهنگ قدردانی از تلاش‌ها را تقویت کند و از موفقیت‌ها برای حرکت به سوی اهداف بزرگ‌تر بهره ببرد.

هدف‌گذاری با نرم افزار مدیریت پروژه بهتایم: از تعریف تا تحقق

در مسیر دستیابی به موفقیت، تعیین و ردیابی اهداف نقش کلیدی ایفا می‌کند. بهتایم با فراهم کردن بستری مناسب، به شما کمک می‌کند تا اهداف خود را به‌وضوح تعریف کرده، آن‌ها را پیگیری کنید و پیشرفت خود را با دقت بسنجید.

با استفاده از قابلیت برنامه‌ریزی اهداف پروژه در بهتایم، می‌توانید برای هر پروژه اهداف مشخص و قابل اندازه‌گیری تعریف کنید. این اهداف به فعالیت‌های پروژه تخصیص داده می‌شوند و با تعیین «وزن» برای هر فعالیت، میزان تأثیر آن بر تحقق هدف به‌طور خودکار محاسبه خواهد شد.

مراحل تعریف هدف در پروژه‌ها

  1. ورود به بخش پروژه‌ها و انتخاب پروژه موردنظر
  2. مراجعه به تب «اهداف» و کلیک روی آیکن ➕ برای تعریف هدف
  3. تعریف ساختار سلسله‌مراتبی اهداف
    • آخرین سطح از هدف را به فعالیت‌های پروژه اختصاص دهید. برای مشخص کردن تاثیر فعالیت‌های پروژه در هدف، برای فعالیت‌های اختصاص یافته به هر هدف، وزن مشخص کنید. با اتمام یک فعالیت، تاثیرش در هدف براساس وزن آن مشخص می‌شود.
  4. تعیین ویژگی‌های هدف:
    • عنوان هدف
    • وزن هدف
    • و…
  5. ساختار درختی اهداف

با کلیک روی آیکن نمودار درختی اهداف، می‌توانید نمایی بصری از اهداف پروژه مشاهده کنید؛ ابزاری مفید برای درک ارتباط بین اهداف کلان و خرد، و مسیر تحقق آن‌ها.

اهداف CLEAR در بهتایم
اهداف در بهتایم

در بهتایم ثبت‌ نام کنید و دستیابی به اهداف‌تان را هدفمند، قابل‌اندازه‌گیری و ملموس کنید.

ثبت نام رایگان در بهتایم

اگر به هدف‌گذاری علاقه‌مندید این مقاله را از دست ندهید.

مراجع:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *